دسته بندي : <-PostCategory->

برای اینکه صدای شکستن دلش شنیده نشود با صدای بلند می خندد
.
.
آنقدر تنهایی را دوست داشت که از سایه خودش هم بیزار بود
.
.
در رقابت عقربه های ساعت با یکدیگر همیشه بازنده چشم من است
.
.
ماهیهای آپارتمان نشین ، در تنگ آب زندگی میکنند
.
.
ماهی ، هیچگاه برای تعطیلات به کنار دریا نمیرود
.
.
ماهی تنها جانوری است که به راستی دل به دریا میزند
.
.
عکس جوانیم را روی آینه چسبانده ام تا گذر زمان را نبینم
.
.
با اینهمه خون دلی که خورده ام ، در شگفتم که چرا دراکولا نمیشوم
.
.
چون از زندگی خسته شده بود ، مرخصی گرفت و رفت به جهان دیگر
.
.
بیکاری هم خودش یک کار است ، افسوس که تعطیلی و مرخصی ندارد
.
.
گیاه توی گلدان ، شبها خواب باغچه را میبیند
.
.
پایمال ترین ، بی بوترین ولی مقاوم ترین گل دنیا را روی قالی خانه مان یافتم
.
.
کدام دکتری می تواند نبض روحم را بگیرد
.
.
سکوت واژه ها را می بلعد
.
.
ضربان قلبم صدای پای زندگیست
.
.
رنگین کمان آتش بازی آبکی طبیعت است
.
.
موجود بدبین با خورشید آدم برفی می سازد
.
.
با چوب درختی که برف کمرش را شکسته بود پارو ساختم
.
.
قفسی که فکر پرنده نتواند در آن پرواز کند هنوز ساخته نشده است
.
.
اگر خودم هم مانند ساعتم جلو رفته بودم حالا به همه جا رسیده بودم
نظرات شما عزیزان: